آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

بهار زندگی من

هدیه ها

عیدی ها من و شهرام......... کتاب و ماشین کنترلی دایی محسن و خاله مصی.......... لگو پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها،عمه الهام، عمه هدی و عمو مجتبی.....وجه نقد پ.ن: دست گل همه عزیزان درد نکنه. تولد چهار سالگی- قسمت اول من و شهرام... باربی و کتاب خانم و آقای همسایه و دختر گلشون...... پیراهن تابستونی تولد چهار سالگی- قسمت دوم من وشهرام..... سشوار و... مربیان مهد..... کتاب و راکت آریسا جون: کیف و لیوان روژان: وسایل پزشکی تولد چهارسالگی -قسمت سوم من و شهرام..... قطار سایر دوستان............ عروسک ، برج چوبی، لگو چوبی، عروسک نمدی عمو شهرام و خا...
29 فروردين 1395

تولد چهارسالگی-قسمت سوم

گروه گردشگری که قبلا باهاشون سفر مارون رفتیم از همون سفر، قول تولد آوینا و یک دورهمی دوستانه رو از ما گرفتن و همین  بهونه ای شد که ما یه تولد دیگه در کنار دوستان عزیز داشته باشیم که البته کاملا شکل مهمونی داشت. پ.ن: کیک شکلاتی کار مشترکی از من و شهرام عزیزم هست. پ.ن 2: آوینا کوچکترین عضو و تنها بچه در این گروه هست و چون تونسته ارتباط خوبی باهاشون برقرار کنه، همه خاطرش رو خیلی میخوان. ...
28 فروردين 1395

تولد چهار سالگی-قسمت دوم

تولد چهار سالگی بنا به درخواست آوینا در مهد کودک برگزار شد. کیک تولد کیک تولدش رو از یک ماه قبل انتخاب کرده بود. روزی که برای سفارش کیک رفتیم اینقدر در مورد اینکه پرنسس حتما باید تاج داشته باشه و مدل موهاش چجوری باشه و .... شرط گذاشت که به فکرمون رسید راضیش کنیم از عروسک باربی خودش به عنوان پایه استفاده کنیم.   روز تولد بچه ها، مادرها هم اجازه دارن تو جشن شرکت کنند. بعد از اینکه کیک رو از قنادی تحویل گرفتیم به همراه آوینا وارد مهد شدیم. فکر میکردم چون همه چی به خواست خودش بوده، از این جشن خیلی راضی و خوشحال باشه ولی فکر میکنم حضور من جو متفاوتی براش ایجاد کرده بود. چون تمام مدت به من چسبیده بود و انگار نه ا...
25 فروردين 1395

عکس روز

 آوینا و دوستان صمیمی ( به ترتیب از چپ به راست : آوینا، روژان، آریسا)      و اینم عکسی که آوینا با استفاده از برنامه photo collage  از خودش و دوستاش درست کرده. ...
17 فروردين 1395

سیزده بدر

سیزده بدر امسال رو در شهر دزفول و جلگه سردشت  گذروندیم. با وجود بارندگی خوب و جبهه هوای سردی که وارد کشور شده بود و همه جا ایران سرو و برفی و بارانی بود، هوای اکثر شهرهای خوزستان بسیار دلپذیر و مطبوع و همه جا سبز و پر گل بود.    چتر به خاطر بارون نبود. از ژست های دخملی ماست! آوینا. پارسا( پسر عمو) و ریحانه گل ( دخترِ دختر خاله شهرام) من و دخترم در ارتفاعات سردشت من و دخترم در حال آموزش گره زدن سبزه و صحبت در مورد آرزوها!   ...
17 فروردين 1395

تولد 4 سالگی - قسمت اول

از حدود یک ماه پیش ما در مورد جشن تولد 4 سالگی با آوینا صحبت کردیم و خودش اعلام کرد که دوست داره تولدشو توی مهد کودک برگزار کنه و ما هم استقبال کردیم.   طبیعیه که روز تولدش، صبح که بیدار شد بهش تبریک گفتیم . در طول روز هم در مورد اینکه چند سالش شده و امروز روز تولدشه و ... حرف زدیم. عصر که شد خانم گفتن اینجوری که نمیشه کیکی.... کادویی.... چیزی برام نگرفتین هااااا!!!!! البته ما خودمون تصمیم داشتیم تولدشو  3 نفره و با یک کیک کوچک برگزار کنیم. متاسفانه چون من به شدت مریض و بیحال بودم نتونستم خودم کیک درست کنم و برای همین راهی قنادی شدیم.  قبلا یک کیک پرنسسی دیده بود و اون روز همون کیک رو میخواست. خلاصه...
10 فروردين 1395

اینجا قلب طبیعت است. زراس

اینجا قلب طبیعت است و چه حسی دارد وقتی در قلب طبیعت ایستاده‌ای و ضربان قلبش را می‌شماری. گاهی تند و گاهی آهسته. اینجا صبح با صدای چشمه‌سار‌ها و زنگوله گله‌ها آغاز می‌شود و بوی تازگی‌می‌دهد.   روز سوم عید برای یک گشت 2 روزه عازم دهکده تفریحی "زراس" شدیم. این منطقه پر از زیبایی، آرامش و حس های ناب طبیعت است. واقعا زیباست! آوینا رو به علت سرماخوردگی بیشتر پوشوندیم. اما در کل در طول روز هوای خنکی داشت و شب تقریبا سرد بود.   پ.ن: توضیح مخترصری برای دوستانی که ممکن است علاقمند به طبیعت گردی و دیدار از این منطقه داشته ب...
4 فروردين 1395

اهواز گردی

شهرداری اهواز لطف میکنه و هر سال عید تعدادی شیرین کاری در سطح شهر انجام میده که فضای متفاوتی ایجاد میکنه . ما هم یک برنامه اهواز گردی گذاشتیم و عکس گرفتیم.                                                                                                 ...
2 فروردين 1395

نوروز 1395

سال نو به همه خوانندگان و دوستان وبلاگی تبریک میگم و از خدای مهربون میخوام سال جدید سرشار از لحظه های ناب و به یادماندنی برای همه باشه. سفره هفت سین امسال. طبق روال هر ساله تهیه و آماده سازی ظروف هفت سین رو خودمون (من و شهرامِ همیشه پایه)  انجام دادیم . به اضافه درست کردن شیرینی عید. اصولا من معتقدم عید با همین درد سرهاش و بدو بدوهاش قشنگه! امیدوارم  هر کدوم از ما سهم خودمون رو در حفظ این آداب و رسوم باستانی و انتقال اون به بچه هامون انجام بدیم. آوینا موقع تحویل سال (ساعت 8 و 13 ثانیه) خواب بود. ولی چشمتون روز بد نبینه که با تب و لرز و سرفه های شدید از خواب بیدار شد و اونقدر بی حال و تبدار بو...
1 فروردين 1395
1